کد مطلب:235282 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:256

کرامت 02
ابراهیم بن شبرمه گفت:

روزی حضرت رضا علیه السلام در محلی كه بودیم وارد شد و درباره ی امامت ایشان بحث كردیم وقتی خارج شد، من و رفیقم - كه پسر یعقوب سراج بود - در پی آن جناب رفتیم؛ هنگامی كه وارد بیابان شدیم، ناگهان به آهوانی برخوردیم. آن حضرت به یكی از آنها اشاره كرد، آهو فورا پیش آمد و در مقابل آن حضرت ایستاد. امام علیه السلام دستی بر سر آهو كشید و آن را به غلامش داد.

آهو به اضطراب افتاد كه به چراگاه بازگردد، آن حضرت سخنی گفت كه ما نفهمیدیم. آهو آرام گرفت.

سپس رو به من كرده فرمود: باز ایمان نمی آوری؟

عرض كردم: چرا. آقای من! تو حجت خدایی بر مردم.

من از آنچه قبلا گفته بودم توبه كردم؛ آن گاه رو به آهو كرده فرمود: برو! آهو اشك ریزان خود را به آن حضرت مالید و به چرا رفت.

بعدا رو به من كرده، فرمود: می دانی، چه گفت؟!

گفتم خدا و پیامبرش بهتر می دانند؛ فرمود: آهو گفت وقتی مرا نزد خود خواندی، به خدمت رسیدم و امیدوار شدم كه از گوشتم خواهی خورد؛ اما حال كه دستور رفتن مرا دادی، افسرده شدم. [1] .



[ صفحه 132]



امام علیه السلام كسانی را كه از راه راست به بیراهه رفته اند، هدایت می كند تا به اشتباه خود پی برده، به راه راست برگردند. اما منحرفین لجوج در گمراهی خود باقی می مانند.

حسن بن علی و شاء گفت:

حضرت رضا علیه السلام مرا در مرو خواست و فرمود:

حسن! علی بن حمزه ی بطائنی امروز از دنیا رفت و او را داخل قبر كردند. هم اكنون دو ملك داخل قبر او شدند.بدو گفتند. پروردگارت كیست؟ گفت: خدا

- پیامبرت كیست؟ محمد بن عبدالله صلی الله علیه و اله امام اولت كیست؟ علی بن ابی طالب علیه السلام امام دومت كیست؟ امام حسن مجتبی علیه السلام امام سومت كیست؟ حسین بن علی علیه السلام امام چهارمت كیست؟ امام زین العابدین، علی بن الحسین علیه السلام امام پنجمت كیست؟ امام محمد باقر علیه السلام امام ششمت كیست؟ امام جعفر صادق علیه السلام امام هفتمت كیست؟ موسی بن جعفر علیه السلام امام بعد از او كیست؟ دراینجا زبانش لكنت گرفت و گیر كرد. او را شكنجه كردند.

باز سؤال كردند امام بعد از امام هفتمت كیست؟

- ساكت ماند آن گاه حربه ای آتشین بر پیكرش زدند كه تا قیامت قبرش می سوزد.

حسن بن علی و و شاء گفت:

از حضرت رضا علیه السلام جدا شدم و این تاریخ را یادداشت كردم پس از مدتی از كوفه خبر رسید كه در همان روز بطائنی از دنیا رفته بود و همان ساعت او را دفن كرده بودند. [2] .



[ صفحه 133]




[1] ج 49 بحار، ص 53.

[2] ج 49 بحار، ص 58.